
پارادوکس موازنه قوا در لبنان؛ خلع سلاح حزب الله و منطق واقع گرایی تهاجمی در جغرافیای مناقشهحزب الله در دکترین دفاعی ایران، یک «لایه دفاعی پیشگام» است که قابلیت تهدید مستقیم منافع حیاتی و عمق خاک اسراییل را فراهم می کند. این قابلیت، - مقدمه: لبنان، کانون رقابت های بی امان در سایه آنارشی لبنان، از دیرباز در چشم انداز ژئوپلیتیک خاورمیانه، نه یک دولت-ملت مستقل، بلکه یک میدان فرامرزی برای رقابت های بی امان قدرت های بزرگ و منطقه ای بوده است. بحران سلاح حزب الله، در ذات خود، صرفاً مسئله اجرای قطعنامه های سازمان ملل نیست؛ بلکه تبلور عینی منطق آنارشیک روابط بین الملل است که در آن، بقا و امنیت، تنها از طریق کسب حداکثری قدرت و بازدارندگی تأمین می گردد. برای تحلیل این معضل، هیچ چارچوبی دقیق تر از نظریه واقع گرایی تهاجمی (Offensive Realism) نمی تواند گویای تلاش مستمر اسراییل برای حداکثرسازی امنیت (که مستلزم تضعیف کامل دشمنان است) و تلاش حزب الله برای حداکثرسازی بازدارندگی ( به منظور تضمین بقا) باشد. این یادداشت، با الهام از پرگماتیسم سخت گیرانه هنری کیسینجر در درک موازنه قوا و بصیرت هویتی در نوشته های دکتر ولی نصر در تحلیل فرقه گرایی، می کوشد تا اهداف ژئوپلیتیک نهفته در طرح های خلع سلاح (مانند نقشه راه باراک )، پیامدهای محتمل آن برای معماری امنیت لبنان و منطقه، و نیز منافع حیاتی ایران را کالبدشکافی کند. برچسب ها: حزب الله - قطعنامه های سازمان ملل - اسراییل - روابط بین الملل - قدرت های بزرگ - قابلیت - منطق |
آخرین اخبار سرویس: |