پدرم مجبور بود مرا طوری تربیت کند که یک جلاد واقعی باشم!معمولا شاگرد میرغضب ها پس از چند سال که کار می کردند در اوایل مامور می شدند فقط گوش و بینی و دست مجرمین را قطع کنند و به تدریج همین که لیاقت خود را به ثبوت رساندند و تخصص یافتند تازه نوبت سر بریدن به آن ها می رسید. - پدرم مجبور بود مرا طوری تربیت کند که یک جلاد واقعی باشم! معمولا شاگرد میرغضب ها پس از چند سال که کار می کردند در اوایل مامور می شدند فقط گوش و بینی و دست مجرمین را قطع کنند و به تدریج همین که لیاقت خود را به ثبوت رساندند و تخصص یافتند تازه نوبت سر بریدن به آن ها می رسید. در تاریخ معاصر ایران، نام برخی مشاغل و افراد با هاله ای از هراس و ابهام همراه بوده است؛ یکی از این چهره ها، علی میرغضب، آخرین بازمانده میراث شغلی جلادی در تهران است؛ مردی که وقتی خبرنگار اطلاعات هفتگی در تابستان 1336 با او مواجه شد، نزدیک به یک قرن از عمرش می گذشت و در کوچه پس کوچه های مولوی دستفروشی می کرد. به گزارش خبرآنلاین، در گذار از سلطنت مظفرالدین شاه به پایان عصر قاجار، علی میرغضب علاوه بر نقش خود به عنوان یک مأمور حکومتی، شاهد بسیاری از رخدادها و ماجراهای حیرت انگیز و گاه بی رحمانه ای بوده که کمتر کسی جسارت روایت بی پرده آن را دارد. او، برخلاف عواطف عمومی نسبت به شغل خویش، صراحتا از تجربه ها و اتفاقات سهمگینی که طی سال ها فعالیت به چشم دیده، برچسب ها: میرغضب - سر بریدن - آخرین بازمانده - تاریخ معاصر - شاگرد - لیاقت - مامور |
آخرین اخبار سرویس: |