وقتی زمان روی ساعت عاشقی می ایستد/ وداع عاشقانه با نوجوان شهید گمنامزمان روی ساعت عاشقی می ایستد اینجا روستای عنبرکه جایی در 50 کیلومتری نیشابور به سمت تربت حیدریه در بخش بلهرات میان جلگه گویی زمان روی ساعت عاشقی می ایستد وقتی دانش آموزان با ادب و احترام پرچم ایران اسلامی که روی تابوت شهید است را روی چشمهایشان می کشند و برای گرفتن تابوت روی شانه با چشمانی تر از همکلاسی هایشان اجازه می گیرند و هرکدام به نوبت جایشان را به دیگری می دهند. ببخشید خودم را معرفی نکردم، ملیکا هستم بقیه دهه نودی ها هم خودشان را به تابوت نزدیک کرده و آرام نجوا می کنند گویی این تابوت نه چند استخوان که عزیزترین و امانتدارترین محرم برای شنیدن ناگفته هایشان است با دیدن استقبال بی نظیر و عاشقانه دانش آموزان ناخودآگاه این فکر به ذهنم می آید شاید روستای عنبرکه شهید ندارد که دانش آموزان اینگونه بی تاب و مشتاقند اما با دیدن مزار 7 شهید روستای عنبرکه متعجب به یکی از دخترها که برای تبرک چفیه اش را به تابوت می کشد نزدیک می شوم او با شیرین زبانی می گوید از شهید خواستم کمکم کند تا در آینده دکتر شوم ببخشید خودم را معرفی نکردم ملیکا هستم کلاس پنجم درس می خوانم من همیشه آرزو می کردم در مراسم تشییع شهید شرکت کنم دیدن تابوت شهید از نزدیک و گذاشتن آن روی شانه ام برایم مثل یک رویا بود که امروز به واقعیت تبدیل شد هر بار که در مراسم برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |