مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
یکشنبه، 18 دی 1401 ساعت 00:052023-01-07اجتماعي

مرور عکس ها، خاطرات و آرای «محمدرضا لطفی»


روزی بود و روزگاری، در دیار گرگان، کودکی بود و درختی.

درخت دوست کودک بود که روی آن تاب می خورد، از آن بالا می کشید و خلاصه تا حدی با هم عجین بودند که 13 به در را هم هر سال با هم به در می کردند.

- زمان گذشت آن درخت تنومند شد و کودک پیر شد.

دیگر آن کودک که برای خودش کسی شده بود، تنها توان پهن کردن قالیچه ای زیر درخت را داشت تا زیر سایه آن بنشیند و دقایقی را با آرامش با یاد و خاطر پدرش سپری کند.

کودک ماجرای ما محمدرضا لطفی بود.

موزیسینی از استان گلستان که سال ها پیش درختی در زمین پدری اش بود که او را از هیاهوی زندگی به دور می کرد، این درخت او را از زمان حال می کَند و به سال های دور می بُرد.

اکنون دیگر محمدرضا لطفی در میان ما نیست و کسی نمی داند چه بر سر آن درخت آمد؛ پس چه تلخ است اندیشیدن به اینکه این بزرگمرد موسیقی ایرانی هشت سال است که دیگر در بینمان نیست تا خاطراتش را با همان بیان شیرینش ادا کند.

با این همه کمی که دقیق تر شویم، لطفی هنوز زنده است، نه اینکه حضور مادی داشته باشد، نه! حضور او برای همیشه با آثارش در بین ما جاودان خواهد بود.

لطفی می گفت به یک باره عاشق موسیقی شد، مانند کسی که عاشق فرد دیگری شود.

در حقیقت ماجرای آغاز عشقش به موسیقی را اینگونه تعریف می کرد: موسیقیدان ها ندایی در درونشان با آنها صحبت می کند، مثل یک وجدان صوتی.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

مرور عکس ها، خاطرات و آرای «محمدرضا لطفی»

مرور عکس ها، خاطرات و آرای «محمدرضا لطفی»