روایت یک حس غریب/بازخوانی جنایت داعش در حریم شاهچراغ(ع)

چهارشنبه بود و حرم سرمست از عطر اجابت.

لحظه ها مژده نسیم وصل می داد و گلدسته ها از بانگ حی علی الصلوه پر شده بود.

زائران بارگاه حضرت عشق آماده لبیک به ندای ملکوتی موذن بودند.

- به گزارش سایت قطره و به نقل ازخبرگزاری فارس از شیراز، در یک غروب پاییزی صفوف به هم پیوسته جماعت، خبر از یک نماز سرخ می داد.

ملائک که با زائران مهیای تسبیح گویی ذات قدسی حضرت حق بودند، برای اقامه نماز وصل  و در آغوش کشیدن جماعت دلداده در آسمان ها آماده می شدند.

اما چه شد که حریم ملکوتی بارگاه احمدی یکباره شکسته شد و کبوتران حرم را هراسان به گوشه ای کشاند؟ این خناس کیست که کودک، زن و مرد را به رگبار می بندد و به پیر و جوان رحم و مروت ندارد؟  حس غریب  نخستین بار بود که  پس از حادثه تروریستی حرم شاهچراغ ع، قصد زیارت این امامزاده واجب التعظیم را داشتم.

گام هایم را شمرده برمی داشتم و هرچه به شبستان حرم نزدیک تر می شدم، غربت را بیشتر احساس می کردم.

پیش تر رفتم و زیارت نامه را خواندم.

با امام عشق نجوا کردم و حادثه ای را که چندی پیش حرمت این مضجع مقدس را شکسته بود در ذهنم مرور کردم.

کمی آن سوتر کنار اسپلیتی که جان پناه زائران شده بود شمعدان هایی گذاشته بودند.

آن جا معراج شهیدان بود و یادآوری خاطراتش قلب هر انسان آزاده ای را به درد می آورد.