مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
یکشنبه، 22 آبان 1401 ساعت 00:092022-11-12سياسي

عبای«آقا جون» امن ترین پناهگاه ما بود/خاطره ای از یک امنیت متفاوت


چشم های آقا جون خیس شد، دستانش را به دعا بالا برداشت و گفت: «خدایا دخترم از این عبا شرم کرد و از خطای بچه هایی که به آن پناه آورده بودند، گذشت.

- گروه جامعه؛ خبرگزاری فارس: عبای بابابزرگ که آقا جون صدایش می کردیم برای ما که بچه های پر شر و شوری بودیم هم پناهگاه بود هم محل آرام گرفتن و قصه شنیدن.

وقتی خیلی شیطنت می کردیم ما را روی پایش می نشاند، عبایش را رویمان می کشید و قصه های قرآنی، داستان های قدیمی و حکایت های شنیدنی برایمان تعریف می کرد.

عبای خاکی رنگی که هر وقت روی دوش پیرمرد خوش رو بود ما را به یاد مواقع و مناسبت های خاص می انداخت.

عبایی که همیشه وقت نماز روی دوشش می رفت.

شب قدر، عاشورا، سال تحویل، ماه رمضان و موقع خواندن قرآن به تنش می پوشید و شده بود که تقویم معنوی خاندان ما.

دست آخر هم یارِ سفرِ آخر پیرمرد شد.

وقت اذان، هجران به سر می رسید بچه بودیم، پدربزرگم مثل بیشتر مردان جاافتاده قدیمی و هم دوره خودش، چنته اش پر بود از حکمت.

مکاسب خوانده بود و احکام دان.

درس حوزه هم خوانده بود.

اما از آنجاکه بزرگ چند پارچه آبادی بود و رتق و فتق امور مربوط به کشاورزی، برداشت و فروش محصولات و  عایدی دامداری اهالی آبادی ها سخت و روی دوش خودش بود، فرصت ملبس شدن را از او دریغ می کرد.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

عبای«آقا جون» امن ترین پناهگاه ما بود/خاطره ای از یک امنیت متفاوت

عبای«آقا جون» امن ترین پناهگاه ما بود/خاطره ای از یک امنیت متفاوت