مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
پنجشنبه، 17 شهریور 1401 ساعت 17:072022-09-08سياسي

روایت دو خواهر از جمعه ای سیاه / آن روز در میدان ژاله چه گذشت


حاج رحیم دل توی دلش نبود .

دو تا دختر جوان ،میان یک معرکه ای که اصلا معلوم نبود قرار است چه باشد و به کجا ختم شود.

از دخترها اصرار و از حاج رحیم انکار.

- گروه زندگی_هانیه ناصری: صفحه های تقویم را که ورق می زنی، هر روزش حرف های زیادی برای گفتن دارد.

 17 شهریور هم که نگو و نپرس.

تا دلت بخواهد دلش پر است از حرف های گفته و ناگفته.

دست روی دل شاهدان آن روز میدان ژاله تهران هم نگذار که هنوز بغضی سنگین از دیده ها ،گلویشان را می فشارد.

صبح جمعه، میدان ژاله ، تا چشم کار می کند سربازان اسلحه به دست و مردم بی دفاع .

بقیه اش را از نگاه دو خواهر بشنویم.

زهره و دره طائب ، دخترانی که عزمشان را جزم می کردند تا با بودنشان در جمعه ای سیاه، تابلوی پرالتهاب هفده شهریور 1357 را رنگ حضور بخشند.

خانم زهره طائب، از جمعه سیاه می گوید.

*من نان پوست پیازی نمی خورم، یا بربری یا سنگک شش تا بچه بودند، سه تا دختر سه تا هم پسر.

هر کدام  ناز خودشان را داشتند.

پدر هم که حسابی ناز کش همه بود .

زهره خانم می گوید: من یک حالتی یا لوس بودم یا ناز داشتم .

نمی دانم اسمش را چه بگذارم .

صبح که می شد پدرم با مهربانی و کلی نوازش بیدارم می کرد.

می گفت بیا صبحانه بخور.

  من هم که می دیدم خریدارش هست می گفتم نان لواش نازک است ،مثل پوست پیاز.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

روایت دو خواهر از جمعه ای سیاه / آن روز در میدان ژاله چه گذشت

روایت دو خواهر از جمعه ای سیاه / آن روز در میدان ژاله چه گذشت