امروز با افشین یداللهی : مرز در عقل و جنون باریـــک استکفر و ایمان چه به هم نزدیک است عشق هم در دل ما سردرگممثل ویرانی و بهت مــــــردم گیسویت تعزیتی از رویـاشب طولانی خون تا فردا خون چرا در رگ من زنـجیر استزخم من تشنه تر از شمشیر است مستم از جام تهی حیرانیباده نوشیده شده پنهانــــی عشق تو پشت جنون محو شـدههوشیاری است مگو سهو شده من و رسوایی و این بار گناهتو و تنهایی و آن چشم ســیاه از من تازه مسلمان بگذر ، بگــذربگذر ، از سر پیمان بگذر ، بگذر دین دیوانه به دین عشق تو شـــدجاده ی شک به یقین عشق تو شد مستم از جام تهی ، حیرانی برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |