هوشنگ ابتهاج (سایه) که بود؟ چه کرد و چگونه زیست؟شعر نوآیین سایه، به حال و هوا و تماشا، از شعر دیگران ممتاز است. قریحه توانا، آشنایی و الفت با دیوان های قدما در میراث نثر فارسی، زبان و موسیقی خاص شعر ابتهاج را رقم زده است. - دلش نمی خواست شناخته شود ولی می گفت قسمت زیادی از آن چه را می خواهد بگوید بلد است بگوید، یعنی راه حلی برای گفتن آن پیدا کرده است؛ سایه اما به قول شفیعی کدکنی در چکاد بلندی ایستاده بود که به انکار دیگران نیازی نبود. من (امیرهوشنگ) تنها پسر آقاخان ابتهاج و فاطمه رفعت به شمار می رفتم. بعد از من سه تا دختر به دنیا آمدند و ضمناً یک پسر هم قبل از من، نیامده رفت. خیلی برای خانواده ام اهمیت داشتم و خیلی عزیزکرده، خودسر، خودرای، لوس و از خودراضی بار آمده بودم! تا دوازده سیزده سالگی من، اگر کسی حال مرا از مادرم می پرسید، زارزار گریه می کرد و می گفت که یک پسر دارم که آن همه دیوان است. هرچه می گفتند: خانم جان! پسربچه ها این طورند و بزرگ می شوند، خوب و عاقل می شوند، می گفت که دگیر کی می خواهد عاقل شود؟ خیلی اذیت کننده و آزارگر بودم. یک بچه کم کوچک تر از خود را با طناب می بستم و از درخت آویزان می کرذم. تحصیلات ابتدایی را در مدرسه عنصری که در ضلع جنوبی باغ سبزه میدان بود، گذراندم؛ بعد مرا گذاشتند مدرسه قاآنی که پشت خانه ما در سبزه میدان و آن طرف در ته کوچه بود، بعد از آن جا برا برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |