فارس

از زاهدان، قصه از اینجا شروع شد که بی صبرانه منتظر بودیم تا خواهر کوچولوی ما به مدرسه برود، از یک ماه قبل برایش لباس گرفته بودیم، مانتو مغنه و به قول خودمان لباس هایش را ست کرده بودیم، کیف و کفش و دفتر و مداد رنگی و او هر روز دفترها را خط خطی می کرد و به حساب خودش مشق مینوشت.

روز سنجش کودکان فرا میرسد و باید محبوبه را ببریم سنجش، خودم به مادر اصرار میکنم من میبرمش من کارهایش را انجام میدهم خیالتان راحت.

  زمانی که فهمیدم خواهر کوچولوی خانه ما در سنجش مدرسه رد شده و نامه ای گرفتم که رویش نوشته شده بود به سنجش مدارس استثنایی مراجعه شود، انگار دنیا روی سرم خراب شد، باورم نمیشد این کودکی که تا شش سالگی بزرگش کردیم این همه مدت مشکل ذهنی داشته و آنقدر شیرین زبان بوده که ما متوجه نشدیم.

نمیدانستم چگونه این خبر را به اعضای خانواده بدهم، هر طور که بود    موفق به قولی نشده و  از هر زمان که فهمیدی کودکنگهداری از کودکان معلول روحیات خاصی مطلبد    قطعا نگهداری از کودکان معلول سختی های خاص خود را دارد چه رصد که این معلولان، معلولان ذهنی و جسمی حرکتی بوده و از خود هیچ اراده ای نداشته باشند.

دائم باید حواستان باشد، آسیب نبینند و آسیب نرسانند،  نهگداری از یک کودک معلول روحیات خاصی می طلبد چه رصد که مسولیت 56 کودک با این شرایط را از دو سالگی �