از اسارت تا وکالت؛ روایت آزاده ای که هم بند حجت الاسلام ابوترابی فرد بودحاج علی سلمانی آزاده دفاع مقدس این روزها در دفترش به امور حقوقی موکلانش رسیدگی می کند؛ او که در عملیات رمضان به اسارت دشمن درآمد در گفت و گو با فارس از روزهای اسارت در زندان های بعث می گوید. - خبرگزاری فارس اصفهان، عاطفه علیان؛ 45 روز از فتح خرمشهر گذشته بود؛ 17 روز سختی در منطقه شلمچه داشتیم؛ برای اولین بار بود که به خاک عراق می رفتیم؛ هوا داغ و لحظه ها آبستن اتفاقات تلخ بود؛ دشمن از 3 ضلع همزمان حمله کرده بود؛ ورودی شلمچه منطقه ای نام داشت به اسم پنج ضلعی؛ گردان 106 امام حسین(ع) به این منطقه رسید؛ بچه های گردان به پشت کانال ماهی رسیده بودند. من فرمانده گروهان بودم و سرستون حرکت می کردم. هجوم انبوه آتش و سرب بود که بر سر بچه ها می بارید و مجبور به عقب نشینی شدیم، 23 تیرماه 1361؛ چهارشنبه روزی بود که تمام بچه های گردان را به پشت خاکریز هدایت کردم که لحظه آخر انفجاری رخ داد و ترکش خورد به پای چپم؛ خودم را از ماشین که پر از مهمات بود بیرون انداختم و با چفیه جلوی خونی که می پاشید را بستم؛ ماشین منفجر شد و بر داغی هوا افزود؛ خون در رگ های تفتیده شلمچه می جوشید؛ بعثی ها مرا به پشت خاکریز کشیدند و به بیمارستان رسیدگی به مجروحان منتقل شدم و این آغاز اسارت من بود. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |