مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
شنبه، 21 خرداد 1401 ساعت 23:072022-06-11سياسي

پیرمرد روستایی قول گرفت و رفت/غریب، ماییم بدون شما!


حس غریبی است، کاش شما را این طور نمی خواندند.

همان که هروقت به گوشمان می خورَد، دلمان می لرزد که نکند در میزبانی تان کم گذاشته باشیم که به شما غریب الغربا می گویند.

- گروه جامعه؛ نعیمه جاویدی: هرکداممان از رفتن به زیارت امام هشتم، خاطراتی به دل و ذهن می سپریم.

خاطرات زیبایی که هرکدام روایت شیرینی است از شوق گره خوردن چشم به گنبد طلا و شور از جاری شدن اشک هایمان هنگام خواندن اذن دخول حرم و نجواهای یواشکی با امام رئوف.

خادمی می گفت: زائرها موقع آمدن به مشهد دلشان پر و سنگین است و موقع برگشت، چمدانشان و باز هم دلشان.

امام رضاجان نمی گذارد کسی ناراضی و دستِ دل خالی برگردد.

غصه های دل را می خرد و مرهم دل سوغاتی برگشت زائرانش می کند.

اینجا چند روایت از همین دست غریب نوازی و زائرنوازی های رضوی می خوانیم.

روایت اول؛ خاک مزرعه هم زائر شد مرد روستایی تکیه داده به آفتابی که کمرش را گرمِ گرم پوشانده است.

کف حیاط حرم نشسته روی زمین.

کمی دورتر از سقاخانه و روبروی گنبد طلایی.

نگاه خیس و محجبوش دوخته شده به گنبد.

زیرلب نجوا می کند و آرام رگه های اشک، صورتش را می شوید و می رود پایین زیرچانه اش.

لب هایش می لرزد.

دست هایی که برای دعا کردن کفشان را گود کرده رو به آسمان بیشتر.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

پیرمرد روستایی قول گرفت و رفت/غریب، ماییم بدون شما!

پیرمرد روستایی قول گرفت و رفت/غریب، ماییم بدون شما!