مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
پنجشنبه، 1 اردیبهشت 1401 ساعت 11:322022-04-21اجتماعي

دزفول، شهری با زخم های سوخته/ تو بوی گوشت سوخته ی آدمیزاد را شنفتی؟!


 هر چند دقیقه یک بار، پلک چشم راستش می پرید و مردمکش بیقرار توی سفیدی کره ی چشمش می چرخید.

گوشه ی روسری اش را جوید و سینی را جلو داد: تیک عصبی ست، وگرنه چشم داشتم عین آهو.

حیف عکس هایم سوخت.

خیلی دوست داشتم ببینیشان.

آلبوممان جزغاله شد.

اینقدر بر و رو داشتم که حاج بابا نمیگذاشت بروم توی کوچه.

نگاهش کردم.

نگاهِ چشم هایش.

یک درد عمیق و ممتد تویشان موج میزد اما هنوز با وجود آن مردمک سبز زمردی سرگردان، خرمن مژه های توی هم خزیده ی بورش، زیبا بود.

دستش را فشار دادم: آهو، دقیقا مثل چشم های آهو ریز ریز خندید و با روسری رو گرفت.

بعد که انگار چیزی یادش آمده باشد به دو بیرون رفت و دست توی دست یک دختر دوازده سیزده ساله برگشت و روبه رویم نشاندش: خیرالنساست، دخترم.

دقیقا عین همان موقع های خودم.

خوشکل است، نه؟ اسم عربی دخترک نورس بود.

مثل سیب کالِ بالاترین شاخه ی درختی رسته روی تپه ای دور.

اما می درخشید.

حبیبه راست میگفت.

چشم های خیرالنسا دقیقا شبیه او بود؛ سبز و وحشی!     آنطرف گعده ی ما، بچه ها توی حیاط از سر و کول هم بالا می رفتند.

حبیبه چند بار برایشان انگشت گزید اما جن شده بودند.

با کف دست یک نیشگون از خیرالنسا گرفت و او مثل فنر از جایش پرید و روی سر بچه ها آوار شد.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

دزفول، شهری با زخم های سوخته/ تو بوی گوشت سوخته ی آدمیزاد را شنفتی؟!

دزفول، شهری با زخم های سوخته/ تو بوی گوشت سوخته ی آدمیزاد را شنفتی؟!