مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
سه شنبه، 30 فروردین 1401 ساعت 09:372022-04-19سياسي

داستان لبخندی که خشکید!


سال ها پیگیر و عاشقانه کار کرد، خبر نوشت، گزارش گرفت اما روزگار بر وفق مرادش نچرخید.

فقیرانه زیست اما بلند نظر بود.

لبخند از لبانش پاک نشد تا هرگز کسی رنگ نارضایتی را بر چهره اش نبیند که او از جنس گله و شکایت نبود.

- .

آن کانکس قدیمی با کوهی از روزنامه و مجله که معلوم نبود از چه سالی آنجا روی هم انباشته شده بودند و مردی که ساکت و آرام روی یک تک صندلی جا خوش کرده بود، تصویر ثابت چند دهه ی برازجانی ها از فلکه دژ بود.

کامل ترین آرشیو دنیا بود انگار، اما این هم کم کم با تغییر چهره ی شهر به خاطره ها سنجاق شد.

علی را همه می شناختند.

اصلاً کسی نیست که یکبار کنار خیابان ترمز نکرده تا خبرنگار همیشه پیاده را با یک بغل کاغذ و دفتر و روزنامه توی دست هایش با آن عصایی که این آخری ها تکیه گاهش شده بود سوار کند.

علی کنار خیابان هم تصویر ثابتی است که از او ماند.

انگار همیشه جایی داشت برای رفتن و خبر گرفتن .

یک عمر بی خستگی کار کرد، به این امید که قدرشناسی پیدا شود تا بازنشسته اش کند.

نه گرمای سینه سوز برازجان مانعی بود نه پاهایی که دیگر یاریش نمی کرد، همه جا پی خبر بود.

دنبال موضوعی را اگر می گرفت تا ته ماجرا می رفت.

سینه ای پر درد داشت اما صبور بود و مردم دار.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

داستان لبخندی که خشکید!

داستان لبخندی که خشکید!