روایتی از سفر به سرزمین شهدا/ از حضور در مین و ترکش تا حالات عجیب و غریبمی خواهیم مرور کنیم طلاییه را، رملستان فکه را، عطش شلمچه را. می خواهیم از سرزمین عشق و ایثار بشنویم، به ارتفاعات سخت بازی دراز برسیم،گوش دل به حرف هایی بسپاریم که برایمان از نام های پرآوازه بگویند و از سرزمین افلاکیانی که از خود و دنیای خود گذشتند تا ما امروز آسوده خاطر باشیم. حرف های ناگفته بسیار است، این قصه که تمام نمی شود، هزاران نونهال فهمیده بسیجی هنوز هستند و ما داستانی از آنها نشنیده ایم، آنهایی که با ایمان و با بینش عمیق و استوار در جنگ با دشمن پیشقدم شدند و با جانفشانی، درس شجاعت، فداکاری و مقاومت را دادند. این روزها که سفر به سرزمین نور بعد از دو سال وقفه بار دیگر قوت گرفته است، خیل عظیم عاشقان راهی شدند تا نفس و روح خود را جلا دهند، ما هم قصد داریم سفری داشته باشیم و از جای جای مناطق جنگی که قصه های نگفته ای دارند و داستان های نشنیده ای، بشنویم. سخن از استواری و پایمردی شهدایی است که هنوز هم در پس سال ها، حرف های بسیاری برای گفتن دارند، آنانی که پر گشودند و راه درست را نمایان کردند، ابتدا به سراغ عمو مصطفی رفتیم. کهنه رزمنده ای راوی که از 14 سالگی وارد جنگ شده و اکنون نیز در کسوت یک راوی همچنان به راه خود ادامه می دهد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |