مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
یکشنبه، 15 اسفند 1400 ساعت 02:022022-03-05سياسي

یک ساعت سپاهی شد، اشکش درآمد


پاسدار به این راحتی ها اسیر نمی شود.

اصلاً قیافه ما به پاسدارها نمی خورد.

ارشد همه حرف ها را ترجمه کرد، اما فایده ای نداشت؛ - به گزارش سایت قطره و به نقل ازگروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، قدرت الله مهرابی کوشکی از دوران اسارتش در کتاب ملاقات با غریبه ها درباره ماجرای سپاهی شدنش در زندان بعثی ها اینچنین روایت کرده است: هر شب ماجرایی با عراقی ها داشتیم؛ بعضی از این اتفاق ها در عین دردناک بودن باعث خنده هم بود.

یک شب در آسایشگاه را باز کردند؛ 20 نگهبان بودند؛ ریختند توی آسایشگاه و دنبال حرس خمینی می گشتند.

این اسمی بود که روی پاسدارها گذاشته بودند.

بی خوابی شان گل کرده بود و می خواستند کمی وقت بگذرانند.

عراقی ها تصور می کردند هر کسی هیکل گنده تر و چاق تر دارد، پاسدار و سپاهی است.

فکر می کردند سپاهی های ما مثل فرماندهان خودشان شکم گنده اند.

یک بار در یکی از حمله ها یک راننده آذری زبان آمبولانس را گرفته بودند؛ طرف هیکلی داشت و این ها فکر کرده بودند که یکی از فرماندهان عالی رتبه را اسیر کرده اند.

جنجالی در روزنامه هایشان راه انداختند.

آن شب دنبال پاسدارها می گشتند.

به ارشد آسایشگاه گفتند: بگو کی پاسدار است؟ ارشد حرفشان را ترجمه کرد و آخرش هم گفت: بچه ها این ها دنبال شر هستند.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

یک ساعت سپاهی شد، اشکش درآمد

یک ساعت سپاهی شد، اشکش درآمد