
چله بزرگ کار خودش را کرداز حال و هوای شب های سخت زمستان دوران جوانی اش از او می پرسم و با طمانینه جواب می دهد: زمستان این روزها فقط سوز و سرمای هوایش را از روزگاران قدیم به ارث برده و هیچ شباهتی به آن روزها ندارد. - او می گوید: خبری از برنج و خورشت نبود؛ آن روزها غذاهای محلی همچون، دوینه، شلم، پرپوله و . بود که بدن هایمان را در برابر سرما مقاوم می کرد. به گفته دایه کبری، شب ها از میوه های خشک و تنقلاتی که در یک سال اخیر برای چنین شب هایی ذخیره کرده بودیم برای پذیرایی از مهمان ها استفاده می کردیم، گندم بو داده، گردو، انواع میوه های خشک، قیسی، توت و . را برروی کرسی می چیدیم. ادامه می دهد: زن و مرد و پیر و جوان و کودکان همگی به دور کرسی و در یک اتاق می نشستیم، بزرگ مجلس در گوشه بالایی خانه و خانم خانه نیز کنار چایی زغالی می نشست و گفت وگوها آغاز می شد، داستان های عاشقانه محلی همچون عزیز و کبری، و یا روایتی از داستان های پیامبرانی همچون یوسف و زلیخا و داستان هایی از رستم و گذرش بر هفت خان بازگو می شد و داستان ها چنان با آب و تاب بود و جمع را تحت تاثیر قرار می داد که با سرنوشت تلخ عزیز و کبری اشک ها می ریختیم و با وجود شنیدن داستان یوسف و زلیخا و بازشدن درهای بسته ما را به امید الهی امیدوار و با جنگ رستم و سهراب پسرش به وجد می آمدیم و با مرگ سهراب همراه با رستم به برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |