چند روایت از آخرین دقایق زندگی امام خمینی (ره)«غروب رفتم دیدم که نفس های آقا به تلاطم افتاده است. دست ایشان را گرفتم. دست ها یخ کرده بود. به دکتر عارفی گفتم: «مثل این که زحمت های شما و دعای ما و بقیه همگی بی نتیجه شده است. - همسر امام گفت: غروب رفتم دیدم که نفس های آقا به تلاطم افتاده است. دست ایشان را گرفتم. دست ها یخ کرده بود. به دکتر عارفی گفتم: مثل این که زحمت های شما و دعای ما و بقیه همگی بی نتیجه شده است. دکتر هم نبض آقا را گرفت و با سرتکان دادن، مرا تصدیق کرد. . به گزارش ایسنا، عصر ایران نوشت: در سی ودومین سالگرد ارتحال امام خمینی خاطرات برخی از نزدیکان رهبر فقید انقلاب از آخرین ساعات و دقایق حیات ایشان در فاصله ساعت 3 بعد از ظهر 13 خرداد 1368 که سکته قلبی رخ داد تا ساعت 10 و 20 دقیقه شب که چشم از جهان بستند، خواندنی است. برخی چون موسوی خویینی ها به جنبه های عاطفی و احساسی بسنده نکرده و نکات سیاسی را هم یادآور شده اند: 1. حاج سیداحمد خمینی: ساعت های آخر عمر ایشان من می دانستم که یکی - دو ساعت دیگر ایشان به خداوند می پیوندند. من می دانستم و دکترها ولی به هیچکس نمی گفتم. جراتش را نداشتم. هر وقت به یاد سختی های جسمی که درد زیاد داشتند و همه اش صبر می کردند و آخ نمی گفتند می افتم، سخت متاثر می شوم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |