پهلوانان نمی میرندپهلوان کرمانشاهی پایش را که در گود زورخانه گذاشت، به رسم ادب آرام ایستاد. پهلوانان اصفهانی دورش حلقه زدند و کنجکاو بودند بدانند این جوان جویای راه و رسم پیشه باستانی از کجا آمده، - ایسنا/کرمانشاه پهلوان کرمانشاهی پایش را که در گود زورخانه گذاشت، به رسم ادب آرام ایستاد. پهلوانان اصفهانی دورش حلقه زدند و کنجکاو بودند بدانند این جوان جویای راه و رسم پیشه باستانی از کجا آمده، در آخر هم یکی از پهلوانان پیشقدم شد و از شهر و ریشه جوان تازه از راه رسیده پرسید. سوالات پهلوانان اصفهانی که تمام شد، نگاه فرزند مرشد حسن به آهستگی از روی پهلوانان این شهر غریب رد شد و روی پهلوان بزرگ شهر ایستاد و بعد با فروتنی لب به سخن باز کرد و از دیارش گفت. پهلوانی کهنسال و دنیا دیده در آن میان بود که گَرد پیری بر چهره اش نشسته بود، همین که شنید پهلوان میهمان از سرزمین حسین گلزارها آمده، گره ابروانش را باز کرد، تبسمی کرد و یاعلی گویان بلند شد و از میان پهلوانان شهرش عبور کرد و خودش را به پهلوان جوان غریب رساند، دستی روی شانه اش گذاشت و در کنارش ایستاد. لحظه ای ساکت ماند و چشمانش را به زمین دوخت، انگار که خاطره ای او را به دور دست ها و سالهای دور برد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |