روایت یک آزاده از مقاومت در اسارتبعثی ها مانند گرگ های درنده به جان بچه ها افتادند و دیوانه وار ما را کتک می زدند ولی با مقاومت عزیزان اسیر آنها نتوانستند به هدف خود برسند درها را بستند و گفتند: - بعثی ها مانند گرگ های درنده به جان بچه ها افتادند و دیوانه وار ما را کتک می زدند ولی با مقاومت عزیزان اسیر آنها نتوانستند به هدف خود برسند درها را بستند و گفتند: فردا به حسابتان می رسیم. به گزارش سایت قطره و به نقل ازایسنا، یحیی کمالی پور از آزادگان دوران هشت سال دفاع مقدس است. او که در دوره ای در اردوگاه رمادی 2 (کمپ 7 یا بین القفصین) اسارت خود را سپری کرد، روایت می کند: من را از اردوگاه رمادی 1 به اردوگاه رمادی 2 منتقل کردند. در بدو ورود فرمانده اردوگاه شروع کرد به تهدید کردن: اینجا هرگونه فعالیتی ممنوع است. هیچ ک س حق ندارد بعد از ساعت 10شب بیدار باشد، نماز جماعت و برگزاری دعا ممنوع، اجتماع بیش از دو نفر ممنوع و . یکی از برادران به نشانه اعتراض گفت: بهتر است خیال خودتان را راحت کنید و بگوید اینجا نفس کشیدن هم ممنوع! فرمانده درحالی که بسیار خشمگین شده بود به سربازان دستور داد او را از ما جدا کنند. همین که چند سیلی به او زدند و خواستند او را ببرند، بچه ها به طرف سربازان هجوم بردند و مانع این کار شدند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |