روایتی از صبر زینبی مادر یک شهید مدافع حرمحاج رمضان وقتی پیکر رسول را دید اولین جمله اش شکرگذاری از خدا بود و اینکه رسول امانتی در دست ما بود و به صاحب امانت برگشت. مادر رسول هم با وقار تمام و زینب گونه با پیکر رسول روبرو شد و ابدا جزع و فزعی دیده نشد. - به گزارش ایسنا، جعفر طهماسبی از رزمندگان تخریب چی لشکر 10 سیدالشهدا(ع) با اشاره به چگونگی شهادت دو شهید دفاع مقدس و مدافع حرم که هر دو نام کوچک شان رسول بوده است روایت می کند: ما در گردان تخریب لشکر 10 سیدالشهدا (ع) یک شهید به نام رسول فیروزبخت داشتیم که روحیات خاص خودش را داشت. او از روابط عمومی بالایی برخوردار بود و وقتی هم بهش نزدیک می شدیم، به گونه ای با ما ارتباط برقرار می کرد که دوست نداشتیم از او جدا شویم. وقتی برای انجام عملیات همراهش بودیم در اوج سختی و تلخی های عملیات پر از روحیه و امید بود. رسول فیروزبخت نیروی شجاع و به تعبیری دل و جگرداری بود. او در پاییز سال 66 با انفجار مین والمرا با حاج قاسم اصغری به شهادت رسید. یکسال پیش از شهادت رسول فیروزبخت یعنی در روزهایی که درگیر عملیات کربلای 5 در شلمچه بودیم خدا به حاج رمضان خلیلی دیگر همسنگرمان یک پسر داد. حاج رمضان اسم فرزندش را رسول گذاشت. این رسول کوچک از وقتی که هوش و حواسش به جا آمد با دیگر همسنگران پدرش همراه بود و هرهفته با پدرش در جمع بچه های تخریب چی لشکر10 در هی برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |