آخرین راز شهید مدافع حرم که در نوشته اش فاش شدبرادرم به من گفت سریع حرکت کنم ولی من هنوز بند پوتینم را نبسته بودم که دیدم برادرم همراه عده ای دیگر سوار تویوتا شدند و به راننده گفتند حرکت کن. - به گزارش سایت قطره و به نقل ازگروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، مصطفی نمی دانست چطور باید حرفش را به رقیه خانم بزند. دل دل می کرد و دائم جملاتش را تغییر می داد. بالاخره دل را به دریا زد و گفت الان که در ماه محرم برای غربت و مظلومیت خاندان پیامبر به سینه می زنیم و می گوییم کاش بودیم تا همراهی تان می کردیم، در سرزمینی دیگر آن هم در عصر ما تاریخ در حال تکرار شدن است. حرم حضرت زینب(س) به خطر افتاده و این بار اگر ما نرویم جلوی چشممان به ساحت خانم هتک حرمت می شود. رقیه خانم همه این صحبت ها را آرام می شنید. می دانست مصطفی باید برود، می دانست حرف هایش درست است اما با دل مشوش خود چه می کرد؟ بالاخره راضی شد و همسرش را در محرم سال 94 راهی سوریه کرد. شهید مصطفی زاهدی بیدگلی سمت راست تصویر، در دوران دفاع مقدس مصطفی رفت و چند روز بعد خبر آمد مجروح شده و در بیمارستان بستری است. پسرها به نوبت بالای سر پدر پرستاری می دادند و یخ روی زخم پدر می گذاشتند مبادا عصب دست از بین برود. همه اعضای خانواده شاید ته دلشان از این مجروحیت خیلی هم ناراضی نبودند. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |