مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
پنجشنبه، 2 بهمن 1399 ساعت 05:552021-01-21حوادث

لب کارون چه گُل بارون!


فرزند کارون اند.

کودکی شان خلاصه شده در پرسه زدن با پدر میان زباله ها؛ کارتن های دورریختنی، بطری نوشابه هایی که تا تَه سرکشیده شدند، شیشه هایی که روزی پُر بودند از شیرینی مربا.

- شهروند؛ لیلا مهداد- بازی نکردم، وقت ندارم.

هیچ وقت از روستا بیرون نرفتم.

-هیچ آرزویی ندارم، (آهان چرا) پدرم خوب شه.

نمی دونم بزرگ شم، باید چی کاره شم.

فرزند کارون اند.

محصور میان قعله چنعان.

نرگس 14 بهار دیده.

نسرین منتظر ده ساله شدن است.

کودکی شان خلاصه شده در پرسه زدن با پدر میان زباله ها.

کارتن های دورریختنی .

بطری نوشابه هایی که تا تَه سرکشیده شدند.

شیشه هایی که روزی پُر بودند از شیرینی مربا.

گیسوان مشکی شان پناه می گیرد زیر چارقَد رنگ و رو رفته.

لباس گشادی می پوشاند همه بچگی شان را.

خاطره شان از نوازش های مادر مه گرفته است.

غریبه اند با مزه گس بالا و پایین شدن های الاکلنگ.

جیغ های تاب سواری خفه شده میان سینه شان.

پیتزا، پفک نمکی، چیپس واژه های مبهمی اند برایشان؛ غریبه، دور و بی معنی.

سال هاست با قدم های کوچک شان شهر را بالا و پایین می کنند.

نشانی شان برای گم نکردن پدر، کیسه سیاه و بدبویی است که از پدر سواری می گیرد برای نان شب خانه.

کیسه که لبریز شد از کارتن های نَم گرفته، بطری های لب پریده یا حتی تِکه فلزی که بیارزد، وقت برگشت به خانه است.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

لب کارون چه گُل بارون!

لب کارون چه گُل بارون!