مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
پنجشنبه، 2 مرداد 1399 ساعت 19:252020-07-23سياسي

دست خط نویسنده ای که از نوشتن فراری بود


همیشه از نوشتن فرار می کرد.

نوشتن برایش سخت بود.

می ترساندش و برای همین بود که سعی می کرد در محاصره حس نوشتن قرار نگیرد، چون می دانست ناگهان می تازد و بدجوری می زند ناکارش می کند.

- محمود استاد محمد چنین نویسنده ای بود.

بچه دروازه دولاب که در دوران نوجوانی سرسپرده صادق هدایت و نصرت رحمانی شد و در رؤیاهای دور و درازش، خود را نویسنده یا شاعر می دید؛ غافل از آنکه زندگی برایش خواب دیگری دیده بود.

اگر با بهمن مفید هم مدرسه ای نشده بود، شاید به همان دنیای شعر و داستان پای می نهاد ولی بیژن، برادر بزرگتر بهمن، دست این نوجوان را گرفت و او را به دنیایی دیگر پرتاب کرد.

حالا دیگر شیفته بیژن مفید بود؛ همیشه معلمش، مرشد و مرادش که همواره شیداوار از او یاد می کرد.

بیژن مفید می خواست گروهی از جوانان درست کند و با آنان، نمایشی به صحنه ببرد و محمود استاد محمد هم عضو گروه آتلیه تئاتر شد.

احتمالا در آن زمان حدس نمی زد که وارد دنیای تئاتر شده است ولی به بیست سالگی که رسید، دید چند نمایشنامه دارد و چند نمایش هم کارگردانی کرده است.

آسید کاظم را در همان بیست سالگی نوشت.

بیژن مفید کار خودش را کرده بود.

او حالا دیگر تئاتری شده بود.

مفید، برای اجرای شهر قصه ، نقش خر خراط را به او سپرد.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

دست خط نویسنده ای که از نوشتن فراری بود

دست خط نویسنده ای که از نوشتن فراری بود