وقتی با یک گل هم بهار می شودسعدی معتقد است روزه ای که با دستگیری از مستمندان همراه نباشد عملی لغو و بی فایده است و از آن جا که ممکن است موجب خودخواهی و خودپسندی روزه دار شود، - به بانگ بلند می گوید روزه خواری که خیرش به مردم می رسد بر عابد زاهد روزه داری که بی خیر و بخیل است، ترجیح دارد. سعدی که این سخنان را گفته مردی دین دار بود. شیخی عارف و صاحب خانقاه بود. ولی او شریعت و طریقت را برای انسان و در خدمت انسان می خواست و آن را راهی و وسیله ای برای آسایش انسان و زدودن رنج مردم می دید. می گفت طریقت به جز خدمت خلق نیست و خودش هم اهل خدمت به خلق بود. دلسوز مردم بود. سقا بود. جوانمرد بود. خانقاه ساخت تا به فقرا طعام دهد و به مسافران خدمت کند. سپرده بود در خانقاهش برای پرندگان دانه بپاشند: خورش ده به گنجشک و کبک و حَمام که یک روزت افتد همایی به دام نگویید چرا سعدی مشکلات جامعه را تا حدّ نانِ چاشت به درماندگان دادن فروکاسته است. نگویید خانه از پای بست ویران است و با یک گل بهار نمی شود. شیخ اجل گوش استماع برای این سخنان ندارد. او در روزگاری سخت و سیاه می زیست. مردم و حکومت را خوب می شناخت و با آنان در ارتباط بود. در برج عاج ننشسته بود. واقع بین بود و مقدورات و موانع را درست می دید و همچنین می کوشید چراغ آرمان های اخلاقی را در حدّ وسع روشن نگاه بدارد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |