مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
سه شنبه، 12 فروردین 1399 ساعت 19:252020-03-31اقتصادي

«آنخودک»


خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- افسانه های مردم ایران - خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- افسانه های مردم ایران زن و شوهری بودند که بچه دار نمی شدند.

روزی زن به درگاه خدا دعا کرد: خدایا حالا که بچه دار نمی شیم پس کاری بکن تا یک مقدار نخود بزایم برای نخودچی شب عید.

دعای او مستجاب شد.

زن نخودها را برداشت و توی ماهی تابه ریخت تا از آن ها نخودچی درست کند.

یکی از نخودها افتاد زیر منقل و وقتی نخودچی ها حاضر شد زن با خود گفت: کاش بچه ای داشتنم تا برای باباش نان و خرما می برد.

آنخودک از زیر منتقل بیرون آمد و گفت: بده من تا براش ببرم.

زن غذا را به او داد.

آنخودک هم آن را برای باباش برد.

موقعی که که پدرش مشغول خوردن بود آنخودک خواست به پدرش کمک کند و زمین را شخم بزند که تاپاله گاوی روی او افتاد.

آنخودک داد و بیداد کرد و به پدرش گفت: بیا بابا که گاو مرا خورد.

مرد آمد شکم گاوهایش را درید اما آنخودک آنجا نبود.

سرانجام تپاله را کنار زد آنخودک بیرون آمد.

پدر زیر لب گفت: کاش پادشاه آن دو غاز و نیمی که از من به زور گرفته بود به من می داد تا من دو تا گاو بخرم.

آنخودک این حرف را شنید و به راه افتاد تا به قصر پادشاه برود و دو غاز و نیم پدرش را بگیرد.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

«آنخودک»

«آنخودک»