«الاغ آوازه خوان و شتر رقاص»خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- افسانه های مردم ایران - خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)- افسانه های مردم ایران صاحب شتری که زخمی شده بود، آن را در جزیره ای رها کرد. خری هم به این سرنوشت دچار شد. شتر و خر مدتی خوردند و خوابیدند و سالم و چاق شدند. شبی قافله ای از آن جا عبور می کرد. خر صدای زنگ قافله را شنید و شروع کرد به عرعر خواندن. شتر هر چه گفت: نخوان! الان صدای تو را می شنوند و ما را پیدا می کنند و با خود می برند. خر گفت: من صدای زنگ رفقا را شنیدم. آوازم گرفته است. شتر گفت: نخوان. یک وقت هم نوبت رقص من می شود! خر توجهی نکرد. صبح، چند نفر که صدای خر را شنیده بودند، از قافله جدا شدند و به جست وجو پرداختند تا خر را پیدا کنند. گشتتند و گشتند تا خر و شتر را یافتند و با خود بردند و بار بر پشت آن ها گذاشتند. مدتی رفتند. خر خسته شد و نمی توانست راه برود. بار خر را برداشتند بر پشت شتر گذاشتند. رفتند و رفتند تا به رودخانه ای رسیدند. خر جلوتر نرفت. هر کار کردند، خر تکان نخورد. تصمیم گرفتند خر را بر پشت شتر بگذارند و از رودخانه رد شوند همین کار را کردند. شتر به میان رودخانه رسید شروع کرد به لگد پراندن. خر گفت: چه کار می کنی؟ شتر گفت: من رقصم گرفته می خواهم برقصم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |