هیچ وقت ابرها را دست کم نگیریوسف قوجق روایتی از حضورش در روز نخست سیل نوروز 98 در استان گلستان را بازگو کرد. - طی روزهای اخیر منتشر می شود، نگاهی است متفاوت از سوی هنرمندان اهل قلم به زیست و زندگی خود در بحران. روایت هایی که گاه عاشقانه است و گاه تلخ. گاه گزارش گونه است و گاه کاملاً حس برانگیز. آنچه در ادامه می خونید بخشی از روایت خاطره یک روز حضور یوسف قوجق از نویسندگان شناخته شده معاصر ایران و ترکمن صحرا در ماجرای بحران سیل نوروز سال 98 در استان گلستان است. این روایتی است مستند از نگاه یک نویسنده از بحران . لابد می پرسید مگر به گردنم گذاشته بودند که یک روز مانده به عید نوروز، یعنی درست روز 28 اسفند 1397 بروم گنبد و همان روز بخواهم برگردم؛ آن هم به شهری که در نبود پدر و مادرم، برایم جالب نیست؟ حالا … لطفاً کمی حوصله کنید، تا به شما بگویم آن روز چی شد. . از آزادشهر که گذشیتم و سر ماشین را که کج کردیم سمت گنبد، تقریباً مطمئن شدم. مطمئن شدم که به قول همشهری هایم، آن ابرها را نباید کشکی دید! ندیده بودم. ابرهایی که بین راه، درست مقابل مان، یعنی سمت گنبد دیده بودیم، حالا خزیده بودند و آمده بودند بالای سرمان. همان موقع، شست مان خبردار شده بود که این ابرها را نباید الکی گرفت. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |