
ایثار اجتماعی یک فرماندهبعد از شهادت حاج حمید آن بنده خدا که نیرو حاج حمید بود به منزل ما آمد و در حالی که بشدت گریه می کرد گفت:«خانم تقوی باور می کنید که من از نزدیکان خودم درخواست کردم ولی به من اعتماد نکردند و حاضر نشدند به من کمک کنند!» - بعد از شهادت حاج حمید آن بنده خدا که نیرو حاج حمید بود به منزل ما آمد و در حالی که بشدت گریه می کرد گفت: خانم تقوی باور می کنید که من از نزدیکان خودم درخواست کردم ولی به من اعتماد نکردند و حاضر نشدند به من کمک کنند! پروین مردای همسر فرمانده شهید حاج حمید تقوی فر(سردار سامرا) از نخبگان اطلاعات و عملیات برای ایسنا روایت می کند: آن روز کمی زودتر از همیشه به خانه آمد و گفت: سند خونه کجاست؟ پرسیدم: چی شده؟ مگه سند خونه مشکلی داره؟ حاج حمید گفت: نه یه جوانی می خواد وام مسکن بگیره بهش گفتند باید اول یک خونه رو قولنامه کنی بعد ما به شما وام می دهیم. آخه این بنده خدا پولی نداره که بتونه خونه ای رو قولنامه کنه اعتماد به جوانان حاج حمید ادامه داد: سند خونه رو واسه این بنده خدا می خوام خونه رو بنامش می کنم تا بتونه وام رو بگیره. گفتم: آخه شما مطمئن هستی که. حاج حمید بلافاصله جواب داد: باید به جوانان اعتماد کرد. بعد از شهادت حاج حمید آن بنده خدا که نیروی حاج حمید بود به منزل ما آمد و در حالی که به شدت گریه می کرد گفت: خانم تقوی باور می برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |