یک روز اُمیدبخش و یک سوال بی جواب!سربند و لباس رنگارنگ کُردی به تنش خودنمایی می کرد، با لبخند گرمی به استقبالمان آمد و خیلی برای نشان دادن کارهایی که کرده هیجان داشت. - هرچه نگاهش می کردم کمتر به زنی می مانست که مددجوی کمیته امداد است. در کنار پرستاری از شوهر بیمارش و نگهداری از فرزند خردسالش، بار یک زندگی را مردانه به دوش می کشید. در خانه اش کلی میهمان داشت، زن های روستا همه در خانه اش جمع شده و دور هم توپ درست می کردند. با شوق و ذوق می گفت این تنها یک بخش کوچک از کارهایش است و از همین یک بخش کوچک کلی درآمد عاید خودش و 30 نفر از زنان روستا می شود. در حالی که با دست به سمت حیاط هدایتمان می کرد می گفت پرورش مرغ تخم گذار هم دارد و 300 مرغ تخم گذار را در حیاط خانه اش پرورش می دهد که روزی حداقل 280 تخم برایش می گذارند. می گفت پرورش مرغ کار ساده ای است و برای همین کار کارگاه منجق دوزی را هم راه انداخته و پرورش بوقلمون را هم انجام می دهد و بعد هم با کلی ذوق ادامه داد اگر وام بدهند کارهای بیشتری در ذهن دارم و می توانم افراد بیشتری را مشغول به کار کنم. صحبت ها و خلاقیت هایش به یک زن ساده روستایی که فقط تا کلاس پنجم درس خوانده نمی مانست و برای همین از اینکه این ایده ها از کجا به ذهنش رسیده پرسیدیم که جواب جالبش همه مان را حیرت زده کرد. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |