
پیاده تا حریم امام مهربانی ها / روایتی از دلدادگی دانشجو زائر مشهد الرضا(ع)حنانه جانمحمدی؛ این روز ها که نغمه سوگ عزای حسین(ع)، در واپسین روز های ماه صفر با شهادت غریبانه شاه توس عجین شده، - حاجاتم را دانه دانه می شمارم تا مبادا از یادم برود. نگرانم که نکند در لا به لای درد هایی که برای پاهایم می کشم، از اصل ماجرا عقب بیفتم. بهای عشق را باید پرداخت. هرچند که این تاول ها سرمایه اندکی برای جبران سیل خروشان محبت جاری توست. به این فکر می کنم که در برابر لطف بی حد و اندازه ات، سر و تن و جان من چه ارزشی دارد؟ خوب که نگاه می کنم، این دردها و تاول ها، برای بیشتر دوست داشتن توست. مثل هدیه، تا مدت ها مرا به یاد تو می اندازد! حالا که بیشتر فکر می کنم، دلم می خواهد این یادگاری، تا ابد به روی تنم حک بشود. هرقدر که به مشهد نزدیک تر می شویم، بیشتر دلشوره می گیرم. دوست دارم که آرام از صحن آزادی به صحن انقلاب قدم بردارم و باد گوشه های چادر عربی ام را تکان بدهد. خودم را در کنار سقاخانه اسماعیل طلا فرض می کنم. لیوانم را از کیفم بیرون می آورم و یک دل سیر از آب حرم می نوشم. ذکر لبم رضا رضا است. هرجا که نیروی بدنم کم می شود فقط اسم توست که می تواند قوت به جانم بدهد. نزدیک های غروب به محل اسکان رسیدیم. در مدرسه ای نزدیک مشهد توقف کردیم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |