مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
شنبه، 6 مهر 1398 ساعت 10:482019-09-28سياسي

هنر، قفس نمی شناسد


با نوارهایِ دور پتو و چند جوراب، می شود طراحیِ لباس یک تئاتر را انجام داد و با چند ورقِ رادیولوژی و یک عینک، می توان سینما درست کرد؛ اگر هنرمند باشی و اسیر.

- به گزارش ایسنا، شنیدم که هفت سال اسیر بوده و در آن روزهای سخت، برای هم اردوگاهی هایش تئاتر اجرا می کرده.

همین کافی بود تا با گوش جان، دل به حرف های رضا قانعیان بسپارم.

مردی که می گفت: پیرم اما صدایِ جوانی داشت: بسم الله الرحمن الرحیم.

من متولد 1343 هستم.

حول وحوش انقلاب، در مسجد محلمان تئاتر اجرا می شد و اغلب، کارهای حاشیه ای اش را ما نوجوان ها انجام می دادیم، البته صبح جمعه با شما و روحوضی را هم شنیده و دیده بودیم، برای همین با تئاتر، بیگانه نبودیم.

وقتی جنگ شروع شد و تعدادی از دوستانمان شهید شدند، تصمیم گرفتیم تئاتری را در مسجد محل اجرا کنیم.

اسمش قایق خون بود و نمایشنامه آن، نوشته مجتبی راعی.

این کار را انجام دادیم و از کارمان خیلی استقبال شد.

آن قدر که توی همه مسجدها و سالن های شهرستان ها اجرایش کردیم.

قرار بود یک روز برویم تهران تا کار را برای تلویزیون هم ضبط کنیم اما من 11/12/1362 در عملیات خیبر اسیر شدم و آن اتفاق هیچ وقت نیفتاد.

تا یادم نرفته بگویم که در تئاتر قایق خون نقش یک مفقودالاثر را به من داده بودند و وقتی واقعاً مفقودالاثر شدم، خیلی ها به کارگردان گفته بودند تو ب


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

هنر، قفس نمی شناسد

هنر، قفس نمی شناسد