مطالب مرتبط:
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
چهارشنبه، 27 تیر 1397 ساعت 10:052018-07-18سياسي

سه روایت از شهادت یک فرمانده


کمی که جلوتر رفتیم با چند نفر دیگر مواجه شدیم که متوجه شدیم عراقی ها هستند و سریع دور زدیم که برگردیم با اون دو نفر روبرو شدیم و تازه متوجه شدیم اسلحه هم دارند و شروع به تیراندازی کردند و حاج ناصر یک «آخ» گفت.

- کمی که جلوتر رفتیم با چند نفر دیگر مواجه شدیم که متوجه شدیم عراقی ها هستند و سریع دور زدیم که برگردیم با اون دو نفر روبرو شدیم و تازه متوجه شدیم اسلحه هم دارند و شروع به تیراندازی کردند و حاج ناصر یک آخ گفت.

به گزارش ایسنا، جعفر طهماسبی از پیشکسوتان تخریب چی دوران دفاع مقدس درباره چگونگی مفقود شدن پیکر یکی از فرماندهان شان روایت می کند: روز 22 تیرماه 67 بود که خبر رسید دشمن قرارگاه ارتش در تپه های برغازه را گرفته است.

همه آماده شدند .

چون از برغازه تا مقر(الوارثین) ما نیم ساعت بیشترراه نبود.

خطر خیلی جدی بود.

حاج ناصر اربابیان معاون گردان تخریب لشکر10 سیدالشهدا (ع) بود و بایستی بچه ها را فرماندهی می کرد.

برای اینکه دقیقا بداند دشمن تا کجا پیشروی کرده است سوار موتور تریل 250شد و مجتبی(کوهی مقدم) را هم ترکش نشاند و به سمت موقعیت رفتند.

نزدیک های غروب بود که مجتبی نفس زنان و تنها برگشت و گفت: بعثی های عراقی ناصر را با تیر زدند و با موتور زمین خوردیم و من دیدم اگه معطل کنم اسیرم می کنند و از دستشون فرار کردم.


برچسب ها:
آخرین اخبار سرویس:

سه روایت از شهادت یک فرمانده

سه روایت از شهادت یک فرمانده