زلزله، سور بم را ناتمام گذاشتاسماء از زلزله وحشت داشت. به خلیل گفته بود نکند روز عروسی مان زلزله بیاید. زمین که می لرزید، دست همدیگر را می گرفتند. خلیل با عروس ترسیده شوخی می کرد و می خندید. - چهار ماه بعد از عقد هر بار، اتفاقی عروسی را عقب می انداخت. تا چهلم این فامیل را برگزار می کردند، یکی از قوم و خویش عروس به رحمت خدا می رفت. اسماء و خلیل چند ماهی درگیر این مرگ ها بودند تا تاریخ ازدواجشان قطعی شد برای پنجم دی 1382. به گزارش ایسنا، نرگس جودکی در روزنامه شهروند نوشت: مادر اسماء خواب دیده بود. حضرت علی به خوابش آمده بود با شمشیر دو لب ایستاده بود مقابلش و می گفت می خواهم عروس و داماد را با خود ببرم. التماس کرده بود که بگذارید عروسی شان را برگزار کنند، بعد قسم خورده بود سه روز روزه بگیرد. سه روز روزه گرفت. اسماء لباسش را پسندیده بود و خواهر و برادرهای داماد در تدارک برگزاری مراسم باشکوهی در خانه بزرگ پدری بودند. کلبه سفیدی که در اتاق عروس ساختند، با پرده های یاسی و کاغذدیواری خوب جور درآمده بود. جعبه میوه ها را خواهرها یک روز قبل شستند و چیدند. به آشپز سفارش کردند صبح پنجشنبه خود را برساند که کار زیاد است و میهمان بسیار. همه چیز به خوبی جلوی چشم های اسماء پیش رفت. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |