قصه ی پرغصه ای به نام «اوتیسم»چنگ میزند، شکلک درمیآورد، منزوی است، به هیچ وجه وارد جمع تازه و ساختمانهای ناآشنا نمیشود، حالش با تغییر دکوراسیون خانه و تولد خواهر یا برادر جدید بدتر می شود، - بعد از تولد فرزند دومم وضعیت فرزاد به مراتب بدتر شد و از آن پس هم روز به روز تحلیل رفت. تا این که چندی بعد به دلیل سرما خوردگی فرزاد را نزد پزشک اطفال در بیمارستان کودکان تبریز بردم و پزشک معالج بلافاصله با دیدن فرزاد گفت "خانم این بچه چرا انقدر شکلک درمیآورد؟". من هم گفتم خوب بچه است دیگر آقای دکتر شیطنت بچه ها که تمامی ندارد. ولی دکتر گفت نه این اسمش شیطنت نیست خانم اسم این اختلال اوتیسم است. !! واکنش شما چه بود؟ هاج و واج چشم به دهان دکتر دوختم تا این کلمهی ناملموس و ناآشنا را دوباره تکرار کند. مثل یک شناگر ناآشنا وسط اقیانوس بودم. شما بودید چه میکردید؟. پس از تشخیص به کجا مراجعه کردید؟ آن زمان انجمن یا نهاد خاصی برای حمایت از اوتیسم نبود و خودم ناچار شدم تا منابع خارجی را با زحمت ترجمه کنم و بعدها پزشک معالج فرزاد که شوق و اشتیاق مرا برای نجات او دید ترجمه ی منابع خارجی را بر عهده گرفت و از آن لحظه تا کنون که فرزاد 25 سال دارد، خودم مادر و مربی دلسوز او بودهام. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |