یادگاری هایی که یک روز در خرمشهر گم می شونداتاق، یک گالری کوچک از عکس های دهه 60 است، یک آلبوم دیواری، که به در و دیوارش عکس چسبانده اند. توی جاکتابی هم یک قاب چوبی خالی به کتاب ها تکیه داده اند. - اتاق، پر از یادگاری است، از خرمشهری که بود و خرمشهری هایی که رفتند. جاسم عساکره، 47 ساله، بیکار دم در خانه اش ایستاده و آواز می خواند. صدایش در ظهر می پیچد. خانه یکی از همان تصرفی های کوی آریا است. پیرتر از سن و سالش می زند. می گوید که انقلاب را یادش می آید، آتش سوزی سینما رکس را یادش می آید. اول جنگ را یادش می آید. می گوید هنوز سیبیل در نیاورده بوده که به جبهه رفته. جنگزده که شدند، رفتند اصفهان و اولین اعزامش از اصفهان بوده ولی خرمشهری است. وقتی جنگ می شود سه ماه در شادگان زیر چادر سر کرده اند، یک خانواده 63 نفری. بعد از آن رفته اند به شهرضای اصفهان. شهرضا آن زمان اردوگاه نداشته و خانواده تعصبی عساکره مجبور بودند همه جا با هم باشند. از آن زمان که یاد می کند می گوید "یادش نه خیر". می گوید یک پیکان 56 سبز چمنی داشتیم. آن موقع اگزوزش را عوض کردیم، شد 33 هزار تومان، پیکان 56 سبز چمنی. می گوید که شما جنگ را دیده اید؟ شما فقط دیده اید که بمب ها کجا افتاده، ولی ما جور دیگری جنگ را دیدیم. برچسب ها: |
آخرین اخبار سرویس: |