مطالب مرتبط:
روایت شنیدنی بهرام بیضایی از شاهنامه فردوسی
بهرام بیضایی: از ما «نمی گذرد»؛ حتی هزار سال پس از مرگ
ببینید | نظر استاد زنده یاد بهرام بیضایی درمورد شاهنامه فردوسی
ببینید | بهرام بیضایی درگذشت؛ روایت امیرحسین مدرس از سانسور آثار بهرام بیضایی
بهرام بیضایی به روایت مسئولان دولت پزشکیان/عارف با چه صفاتی از بیضایی یاد کرد؟
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
یکشنبه، 7 دی 1404 ساعت 15:352025-12-28فرهنگي

گفتگوی خیالی فردوسی با مرگ به روایت بیضایی


بهرام بیضایی، استاد مسلم سینما، تئاتر و حافظ زبان فارسی در هشت و هفت سالگی در گذشت.

او به روایت گفت و گوی خیالی فردوسی با مرگ پرداخته است.

- به گزارش خبرنگار جماران، بهرام بیضایی، استاد مسلم سینما، تئاتر و حافظ زبان فارسی در هشت و هفت سالگی در گذشت.

او در دیباچه نوین شاهنامه به گفت و گوی خیالی فردوسی با مرگ پرداخته است.

با هم می خوانیم: مرگ: در شعر تو مردگان به پا خاسته اند؛ گویی که رستاخیز! دیروز دیدمشان میان زندگان می گشتند.

فردوسی: شرمم به درد می آمیزد که چنین زندگان را باز می کشم.

نه؛ این شماره پهلوان که من کشتم پهلوانی نکشت و با این همه دستم پاکتر است از تو بی آزرم که پنجه به خون هزار دلبند بیالودستی، و انگشت در جگربند هزار پهلوان فروبردستی که سوگ هر یکشان را خون از چشمِ خامه روان است (به افسوس چشم می بندد) و هر واژه از آن سیاه پوشیده.

مرگ (افسون کنان): بخواب؛ تو خسته ای فردوسی.

فردوسی (تند چشم باز می کند): من بیدارم.

(می رود میان نوشته ها) مرا بِهل بدین کار گزافی که مراست.

در جای من از سگان دوصد ببر یا از سران چهارصد.

مرگ: خود را ارزان مگیر؛ در خوردِ من تویی! فردوسی: چه سود کردی از مرگ دقیقی، ای مرگ؟ نه! صدها داستان است که هنوز نسروده ام.


برچسب ها: فردوسی - زبان فارسی - پهلوان - گفت و گوی - فارسی - تئاتر - بهرام
آخرین اخبار سرویس:

گفتگوی خیالی فردوسی با مرگ به روایت بیضایی

گفتگوی خیالی فردوسی با مرگ به روایت بیضایی