
از «خانه سبز» تا بحران آب؛ وقتی نقد نفس نمی کشدحرف بیژن بیرنگ، سوگ واری برای یک سریال نیست؛ مرثیه ای است برای رؤیای جمعیِ به غارت رفته - حرف بیژن بیرنگ، سوگ واری برای یک سریال نیست؛ مرثیه ای است برای رؤیای جمعیِ به غارت رفته عصر ایران؛ محسن سلیمانی فاخر- این یادداشت تلاشی است برای درهم تنیدن دو روایت؛ روایت بغض گرفته بیژن بیرنگ از خانه سبز و ابعاد پس از آن و روایت پخش نشدن تیزرهایش برای شرکت آب؛ دو موقعیت ظاهراً جدا، اما در عمق، متعلق به یک منطق واحد. وقتی بیژن بیرنگ می گوید: وقتی خانه سبز را می ساختم، یک عده کیف هایشان را پر کردند و رفتند؛ هوا را برایمان غیرقابل تنفس کردند؛ پول ها را بردند و با آرزوها و رویاهایمان بازی کردند ، این جمله فقط حسرت یک هنرمند نسبت به گذشته نیست. این جمله، تشخیص یک الگوی تکرارشونده است؛ الگویی که از فرهنگ تا منابع طبیعی، از رسانه تا آب، مدام بازتولید می شود؛ عده ای می سازند، می مانند و می سوزند؛ عده ای دیگر برمی دارند، می خندند و می روند. درد، وقتی با نوستالژی پیوند می خورد، معمولی نیست. دردی که با تلاش، با برای مردم بودن، با اخلاق حرفه ای و با صداقت آمیخته شود، سوزان است؛ عمیق و جگرسوز. خانه سبز فقط یک سریال نبود، تصویری از امکان یک زیست انسانی سالم بود؛ و شاید همین تصویر بود که برای عده ای غیرقابل تحمل شد. برچسب ها: بیژن بیرنگ - خانه سبز - روایت - رفته - خانه - محسن سلیمانی - سریال |
آخرین اخبار سرویس: |