
روزی که دوباره زن شدمنوشتم تا بگویم من زن هستم، حتی اگر خانه ای نداشته باشم، حتی اگر مدرکی برای اثبات مادر دو بچه بودن نداشته باشم. زنی که هنوز در حال بالندگی است. - نوشتم تا بگویم من زن هستم، حتی اگر خانه ای نداشته باشم، حتی اگر مدرکی برای اثبات مادر دو بچه بودن نداشته باشم. زنی که هنوز در حال بالندگی است. روزی که خانه ی نودمتری را خریدم، تمام طلاهایم روی ترازوی طلافروشی ناله کرد. زهره شکراللهی پلتفرم شوروم* بعد از ازدواج از بس شنیده بودم: زنی که شوهرش را خانه دار نکند، زن نیست. به زن بودن خودم شک کرده بودم. این چه صدای زهرآلودی بود که تا از خواب برمی خاستم توی جانم می پیچید؟ صدای غرغر از توی آشپزخانه ی مادرشوهرم بود که خفه ام می کرد. آخر یک زن برای داشتن و خریدن خانه ای در شهری کوچک چه کاری از دستش برمی آمد؟ اما این صدا هیچ وقت زیر گوشم خفه نمی شد. بعدها صبح زودتر از همه با سپیده ی آفتاب بیدار بودم. قابلمه ی آب روی اجاق گاز قُل قُل می کرد. برنج هایی را که شب قبل خیس کرده بودم، شلال می کردم توی آب جوش و تا برنج ریگ جوش شود، سیب زمینی هایم را در روغن داغ به مرز جلزوولز می رساندم. چاقوی تازه سوهان خورده را که در ریز خرد کردن گوجه هیچ رحمی نداشت، روی شاهرگ گوجه می گذاشتم و بدون گفتن نام خدا حلالشان می کردم. برچسب ها: خانه - بالندگی - مادر - آشپزخانه - روزی - طلافروشی - اجاق گاز |
آخرین اخبار سرویس: |