مطالب مرتبط:
خاطرات ناصرالدین شاه: شاهزاده هندی را که دیدم طوری خنده ام گرفت که نزدیک بود خفه شوم
خاطرات ناصرالدین شاه: والده شاه آمد؛ هزار پیرزن مندرس کهنه عقب سرش
حیات وحش مصنوعی؛ پرنده با لنگ درازش مار کبری رو خفه میکنه بقورته
خاطرات علما | راز محبوبیت شیخ محمدحسین زاهد
حیات وحش مصنوعی؛ پرنده با لنگ درازش مار کبری رو خفه میکنه بقورته
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
چهارشنبه، 26 آذر 1404 ساعت 07:002025-12-17سياسي

خاطرات ناصرالدین شاه: شاهزاده هندی را که دیدم طوری خنده ام گرفت که نزدیک بود خفه شوم


بعد از نماز به حضرت عباس رفتیم، آن جا هم شاهزاده بود، باز اسباب مضحکی شده بود.

امروز به واسطه همین شاهزاده، حقیقتا همه به خنده گذشت و شیطانی شده بود برای ما، - خاطرات ناصرالدین شاه: شاهزاده هندی را که دیدم طوری خنده ام گرفت که نزدیک بود خفه شوم بعد از نماز به حضرت عباس رفتیم، آن جا هم شاهزاده بود، باز اسباب مضحکی شده بود.

امروز به واسطه همین شاهزاده، حقیقتا همه به خنده گذشت و شیطانی شده بود برای ما، و نمی گذاشت به هیچ وجه حالتی دست بدهد.

ناصرالدین شاه قاجار در خاطرات روز پنجشنبه 21 رمضان 1287 (24 آذر 1249) نوشت: صبح برخاستم، باز دندان گاهی درد می کرد، گاهی خوب بود، خیلی اذیت می کرد.

سر حمام مردانه رفتیم.

عرفانچی و غیره بودند.

جارچی داد می زد، گفتم [او را] بزنند.

گفتند قاطر عکاس باشی با بار گم شده است، جار می زند.

بسیار سرد بود، باد سرد بد زننده ای می آمد.

ناهار خورده، بعد از ناهار کاغذهای زیادی از خراسان، سیستان، طهران که بود خوانده شد، جواب می نوشتم.

حرم دیر رفتند زیارت، دیر هم آمدند.

دو ساعت به غروب مانده رفتیم زیارت.

قاضی و اعضای مجلس کربلا در دم سراپرده بودند.

وکیل الملک از کرمان، دو قوش طرلان، پانصد تومان، شال، نمد، قالی فرستاده بود.


برچسب ها: شاهزاده - ناصرالدین شاه - ناصرالدین شاه قاجار - خاطرات - حضرت عباس - خنده - شیطانی
آخرین اخبار سرویس:

خاطرات ناصرالدین شاه: شاهزاده هندی را که دیدم طوری خنده ام گرفت که نزدیک بود خفه شوم

خاطرات ناصرالدین شاه: شاهزاده هندی را که دیدم طوری خنده ام گرفت که نزدیک بود خفه شوم