مطالب مرتبط:
شهید نجات فتاحی خانقاهی: جوان 19 ساله کرمانشاهی، قهرمان حاج عمران
روضه حضرت فاطمه زهرا (س) توسط حاج محمدرضا طاهری در ایام فاطمیه (ویدئو)
حاج علی اکبری: «عفت» مهم ترین شرط بقای خانواده و سلامت جامعه است رونویس | اخبار ورزشی
حاج علی اکبری: تفکر بسیجی راه حل مشکلات کشور است
حاج علی اکبری: بی عفتی خطرناک ترین ویروس اجتماعی است | عفت بنیان بقای خانواده و سلامت جامعه
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
شنبه، 1 آذر 1404 ساعت 07:352025-11-22سياسي

سه روز در حاج عمران


چشمش که به محمدعلی افتاد، داشت بال در می آورد.

باورش نمی شد دوست قدیمی اش را اینجا ببیند.

از یک طرف خوشحال شده بود و از یک طرف تعجب کرده بود.

- چشمش که به محمدعلی افتاد، داشت بال در می آورد.

باورش نمی شد دوست قدیمی اش را اینجا ببیند.

از یک طرف خوشحال شده بود و از یک طرف تعجب کرده بود.

به گزارش خبرگزاری صدا و سیما ؛ آخه محمدعلی رشیدی توی گردان 7 ولی عصر سپاه بود؛ اینجا چه کار می کرد؟ با خودش فکر کرد: حتماً خبری شده.

شاید عملیات داریم.

چند روزی بود زمزمه هایی می شنیدند که قرار است تپه شهدا را پس بگیرند، اما دقیق نمی دانست کی.

حسین و محمدعلی، بچه ی یک روستا بودند؛ همسایه ی دیواربه دیوار.

از مدرسه که تعطیل می شدند، تا خانه مسابقه می گذاشتند.

همیشه محمدعلی، که دو ماهی هم کوچک تر بود، زودتر می رسید و پشت درختچه های پسته پنهان می شد.

پسته ها با پوست های صورتی و قرمز، مثل لپ های گل انداخته ی دختر بچه ها، زیر آفتاب عصرگاهی روی درختچه ها برق می زدند بچه ها با ذوق تماشایشان می کردند.

روستای احمد آباد کوچک بود و دل پاک.

غروب های تابستان، بوی یونجه و خاک نم خورده توی کوچه های باریک می پیچید.

مادر ها پشت بام ها قالی تکان می دادند و بچه ها توی کوچه دنبال هم می دویدند.


برچسب ها: محمدعلی - قدیمی - حاج عمران - دوست - پسته - دختر بچه - کوچک تر
آخرین اخبار سرویس:

سه روز در حاج عمران

سه روز در حاج عمران