
روایت مردم بی یلدا/ زورمان نمی رسدروایت زنی که سیاهی یلدا را با تخمه بوداده به سپیدی زمستان بند می زند؛ نه برای شادی، برای حفظ آبرو. یلدا برای این مردم، نگاه کودکانی است که بلد شدند ذوق شان را قورت بدهند و ادامه روزهای پدر و مادرانی است که پشت هم تکرار می کنند؛ - روایت زنی که سیاهی یلدا را با تخمه بوداده به سپیدی زمستان بند می زند؛ نه برای شادی، برای حفظ آبرو. یلدا برای این مردم، نگاه کودکانی است که بلد شدند ذوق شان را قورت بدهند و ادامه روزهای پدر و مادرانی است که پشت هم تکرار می کنند؛ زورمان نمی رسد. روایت مردم بی یلدا، روایت کسانی است که هرسال با آمدن بلندترین شب سال، بیش ازآنکه به فکر جشن، دورهمی و پهن کردن سفره های رنگی باشند، یاد این بیفتند که یک سال دیگر هم نمی توانند آنطور که می خواهند، یلدا را جشن بگیرند. به گزارش هم میهن، روایت مردم بی یلدا، روایت مادری است که به فرزندش قول شب یلدا داده و حالا نمی داند چطور به پسری هشت ساله بگوید، بعضی قول ها از گرسنگی می ترکند. روایت خواهرانی که دوست دارند مثل بقیه همکلاسی هایشان شب یلدا داشته باشند اما با هم درباره این شب حرف نمی زنند؛ چون خانواده شان جوری نیست که بتوانند دور هم جمع شوند و از این کارها بکنند. روایت زنی که سیاهی یلدا را با تخمه بوداده به سپیدی زمستان بند می زند؛ نه برای شادی، برای حفظ آبرو. برچسب ها: یلدا - روایت - مردم - زمستان - داده - ادامه - یک سال دیگر |
آخرین اخبار سرویس: |