
خاطرات ناصرالدین شاه: کالسکه سلطان عثمانی خیلی کوچک و تنگ بودخلاصه از دم ده قزل رباط گذشتیم. این جا هم نخل خرما دارد، زیاد هم داشت. آبادی این جا کمتر از خانقین است. به نظر دویست خانه می آید. کاروانسرا داشت. - خلاصه از دم ده قزل رباط گذشتیم. این جا هم نخل خرما دارد، زیاد هم داشت. آبادی این جا کمتر از خانقین است. به نظر دویست خانه می آید. کاروانسرا داشت. اهالی این جا هم از عرب، کُرد، عثمانی و غیره قاطی است. قدری از اهالی این جا مذهب خوارج دارند. ناصرالدین شاه قاجار در خاطرات روز پنجشنبه 23 شعبان 1287 (26 ابان 1249) نوشت: امروز باید رفت به قزل رباط. چهار فرسنگ می گفتند، اما شش فرسنگ راه است. صبح سوار شدیم. حاجی فیروز، کچّین [1] بسیار بلندی گفت. وقتی که بیرون آمدم، معلوم شد آغا برای ایستادن پاشایان رومی و غیره، این طور کچّین مطولی گفته است. کالسکه کوچک قشنگی – زمستانی – از جانب سلطان آورده اند. کالسکه چی بالای جعبه جلوی کالسکه نشسته، تازیانه بلندی در دست داشت، لباس قلاب دوز زرد، به طور رومی های قدیم و مثل چوخاچپگن [2] قدیمی ایرانی. به گزارش خبرآنلاین، سوار اسب شدم. قدری راه با پاشایان، حسام السلطنه و غیره صحبت شد، بعد به کالسکه سلطان نشستیم؛ خیلی کوچک و تنگ بود، اما بسیار قشنگ است. دو فرسنگی سوار کالسکه راندیم، الی ناهارگاه، بعد از کالسکه درآمده سوار شدیم. برچسب ها: ناصرالدین شاه - کالسکه - کاروانسرا - ناصرالدین شاه قاجار - رباط - عثمانی - خاطرات |
آخرین اخبار سرویس: |