درختی که دوستش نداشتند!فکر کردم مری حالا بعد از سالها دیگر درختش را دوست ندارد؛ چون درخت بیشتر از آن که سایه و زیبایی و طراوت برایش بیاورد، زحمت می آورد. زحمتی که برای سن و سال مری زیادی است. - فکر کردم مری حالا بعد از سالها دیگر درختش را دوست ندارد؛ چون درخت بیشتر از آن که سایه و زیبایی و طراوت برایش بیاورد، زحمت می آورد. زحمتی که برای سن و سال مری زیادی است. عصر ایران؛ کوثر شیخ نجدی - امسال اکتبر همه را شگفت زده کرد. مردم مدام به هم می گویند چه اکتبر گرمی، خدا را شکر از برف و سرما خبری نیست. مَری هم بار اول سر حرف را با همین جمله باز کرد. از سر کوچه مرا که دید، بدو بدو بدون هیچ تاملی جلو آمد و گفت که همسایه سمت چپ من است. بعد هم سئوالات بی پایانش شروع شد. من که به جستجوی اندکی اینترنت به حیاط آمده بودم، حالا در تسخیر مری بودم و داشتم مثل بچه مدرسه ای ها جواب سئوالاتش را می دادم. چند نفرید؟ از کجا آمدید؟ کار می کنید؟ زیاد می مانید یا کم؟ و . مری 74 ساله است، موهای کوتاه نقره ای دارد و چهره ای بشاش و پرانرژی و البته یک دوست آقا حدودا 80 ساله_اسمش را هنوز نمی دانم_ که صبح ها راس ساعت ده با یک ماشین قرمز می آید دنبالش. اما خب چه می شود کرد، مری دختر شیطان بلایی است و سوالاتش را آنقدر با شوخی و خنده و خوشرویی می پرسد که آدم دلش نمی آید بپیچاندش! البته ته دلم به برچسب ها: درخت - زیبایی - دوست - سایه - اکتبر - برف و سرما - دیگر |
آخرین اخبار سرویس: |