نیروگاه یا کارخانه تولید سم؟ حقیقت تلخ پشت برق نیروگاه شهید رجاییدر کویر خشک آبیک جایی که باد گرم البرز دوردست غبار خاک بیابان را می آورد حسین پیر روستا هر صبح زمستان چای تلخش را در سایه دیوار کاهگلی خانه اش می نوشید. - حسین که روزگاری گله دار ساده ای بود و شب ها قصه های قدیمی قزوین را برای نوه هایش زمزمه می کرد حالا هر بار که به باغ انار خشکیده اش نگاه می کرد به یاد روز دور کودکی اش می افتاد روزی که باران نرم بهاری خاک تشنه را می بوسید و رود کوچک شور آبیک مثل رگ جان زمین می جوشید. اما سال ها گذشت و آن رود شور حالا بیشتر وقت ها بستر خالی اش را نشان می داد. حسین پیر هر شب زمستان وقتی باد شمال سرد از آزادراه قزوین-کرج می وزید بوی گوگرد تلخ مازوت را در گلویش حس می کرد. حالا نوه های حسین بچه های کوچک روستا با سرفه های خشک شبانه شان قصه جدید این خاک زخمی را می گفتند. یکی شان لیلا دختر هشت ساله ای با چشمان سیاه مثل شب کویر هر روز مدرسه نقاشی آسمان آبی ازدست رفته را می کشید و می پرسید: بابابزرگ چرا ابر های ما سیاه شدن؟ غبار سیاه برق: قهرمان پنهان آلودگی به گزارش تابناک؛ تصور کنید غولی آهنی در دل دشت قزوین هر روز هزاران مگاوات برق حیاتی غرب ایران را تولید کند، اما در ازایش ابر سمی غلیظی بر فراز شهر های کوچک آبیک محمدیه و حتی کرج و تهران بریزد. برچسب ها: نیروگاه شهید رجایی - حسین - نیروگاه - زمستان - روستا - قزوین - شهید رجایی |
آخرین اخبار سرویس: |