فال حافظ 4 شهریور 1404مدتها بود که دل خود را از هر دلبری دریغ می کردی، اما بالاخره کسی وارد زندگیت شد که بی آنکه خود بخواهی دل به او سپرده ای و اکنون از عاقبت کار خود بیمناکی و گاهی خود را سرزنش می کنی. - بالابلند عشوه گر نقش باز منکوتاه کرد قصه زهد دراز مندیدی دلا که آخر پیری و زهد و علمبا من چه کرد دیده معشوقه باز منمی ترسم از خرابی ایمان که می بردمحراب ابروی تو حضور نماز منگفتم به دلق زرق بپوشم نشان عشقغماز بود اشک و عیان کرد راز منمست است یار و یاد حریفان نمی کندذکرش به خیر ساقی مسکین نواز منیا رب کی آن صبا بوزد کز نسیم آنگردد شمامه کرمش کارساز مننقشی بر آب می زنم از گریه حالیاتا کی شود قرین حقیقت مجاز منبر خود چو شمع خنده زنان گریه می کنمتا با تو سنگ دل چه کند سوز و ساز منزاهد چو از نماز تو کاری نمی رودهم مستی شبانه و راز و نیاز منحافظ ز گریه سوخت بگو حالش ای صبابا شاه دوست پرور دشمن گداز من تعبیر فال حافظ 4 شهریور 1404 مدتها بود که دل خود را از هر دلبری دریغ می کردی، اما بالاخره کسی وارد زندگیت شد که بی آنکه خود بخواهی دل به او سپرده ای و اکنون از عاقبت کار خود بیمناکی و گاهی خود را سرزنش می کنی. بر خود مسلط باش و به خدا توکل کن تا کار تو فرجامی نیکو و عاقبتی دل نشین بیابد. برچسب ها: فال حافظ - گریه - حافظ - شهریور - نماز - معشوقه - سپرده |
آخرین اخبار سرویس: |