چرا «فلسفه و حکمت ملی» مفاهیمی پارادوکسیکال هستند؟پذیرش دین، نه بر اساس ملیت یا محل تولد، بلکه بر اساس معیارهای حق و باطل باید باشد. اگر دینی بر حق است، باید آن را پذیرفت، فارغ از این که خاستگاه آن در سرزمین ما باشد یا در آن سوی جهان. - به گزارش خبرنگار مهر ، محمد فنایی اشکوری فیلسوف و پژوهشگر فلسفه در یادداشتی به موضوع فلسفه ملی و دین ملی پرداخت و نوشت: فرهنگ، ادبیات و زبان، ستون های هویت یک ملت اند. این عناصر، مانند تار و پود یک قالی، از دل تاریخ و جغرافیای یک ملت برمی خیزند و با آداب و رسوم، اسطوره ها و تجربیات مشترک یک سرزمین شکل می گیرند. به همین دلیل، صحبت از فرهنگ ملی یا ادبیات ملی معقول است. این ها هویت یک ملت را تعریف می کنند و مرزهای مشخصی دارند. اما وقتی به حقیقت می رسیم، این مرزها رنگ می بازند. فلسفه: جست وجوی حقیقتی جهانی فلسفه، بر خلاف ادبیات و فرهنگ، دغدغه اش زیبایی یا هویت نیست، بلکه جست وجوی حقیقت است. حقیقت، ذاتاً مفهومی جهانی و بی مرز و فراملی است. این که یک ایده فلسفی در یونان باستان شکل گرفته یا در ایران به بالندگی رسیده، تنها به خاستگاه آن اشاره دارد، نه به ملیت آن. اندیشه های افلاطون یا ابن سینا، اگرچه در بستر فرهنگی خاصی متولد شده اند، اما به هیچ قوم و ملت یا سرزمینی تعلق ندارند. برچسب ها: فلسفه - حقیقت - ادبیات - فرهنگ - سرزمین - هویت - مرزها |
آخرین اخبار سرویس: |