وزیر ترس و نمایندگان هراس/ شما مقام مسئولید یا دبیر پرورشی ما؟خوب نگاه کنید؛ شما هم احتمالا چیزهایی را به خاطر بیاورید. حرف از مدیرانی و نمایندگانی است که در این سال ها جز خوبی خود نگفتند و نتیجه آن همه خوبی و جدیت، - مهدی محمدی کلاسر_ یادم می آید آن روزهای دبیرستان را، در دبیرستانِ اندرزگو ی اردبیل، و آن مربی پرورشی مان را؛ مردی که هر بار با چهره ای از جنسِ نابلدی و لبخندی ساختگی، مثل بازاریان تازه کار که جنسِ باکیفیت را هم، در پیش چشم مشتری، از اعتبار می اندازد، به ما نویدِ فعالیت فرهنگی می داد. روزنامه دیواری؟ چرا نه! بسیار هم خوب است. اما وقتی نوبت به امکانات می رسید، گویی از ما می خواست با هوا، کاغذ بسازیم و با ناخن هایمان، ماژیک بتراشیم. کاغذِ مقوا می خواستیم. او، مثل ماشینِ ضبط صوتی که نوارش گیر کرده باشد، تکرار می کرد: کاغذِ مقوا، آری، مهم است! ماژیک می خواستیم. همان آوای پوچ: ماژیک، بله، ضروری است! روزنامه قدیمی می خواستیم. باز هم تأییدِ توخالی: روزنامه؟ قطعاً لازمه! و این نمایشِ قابل پیش بینی، هر بار تکرار می شد، بی آنکه حتی یک برگ کاغذِ باطله به دستمان برسد. گویی وظیفه اش نه حلِ مشکل، که تطمیعِ ذهن ها بود – تا فکر کنیم کسی هست که گوش می دهد. او هیچ وقت، هیچ چیزی به ما نرساند. برچسب ها: نمایندگان - دبیرستان - روزنامه - فعالیت فرهنگی - پرورشی - دبیر - کاغذ |
آخرین اخبار سرویس: |