حاج یونس را خدا چید«شما اسطوره زندگی من هستید. » ادامه مکالمه اس ام اسی ما تا قراری برای آینده نزدیک پیش رفت. نشد. تا روزی که نیمه شبی خبرش را دوستی داد: - نوشتم: شما اسطوره زندگی من هستید. ادامه مکالمه اس ام اسی ما تا قراری برای آینده نزدیک پیش رفت. نشد. تا روزی که نیمه شبی خبرش را دوستی داد: حاج یونس را در تهران زدند. مصطفی شوقی، مستندساز: قرار بود ببینمش؛ پیام دادم: دلتنگم. می شود قراری بگذاریم؟ گفت: بی حالم. خیلی خوش نیستم. می دانستم بیمار است. از چند سال پیش خبرش را داشتم. بعد از پخش اول مستند 72 ساعت باخبر شدم. اصرار کردم؛ حتماً باید شما را ببینم و می خواهم در مورد سوریه صحبت کنیم. گفت: دوباره بیمارستانم. بستری شده ام. دلم ریخت. می دانستم می رود و می آید. گفت: دعا کن شهید شوم! خیلی وضعم خرابه، دعا کن خوش عاقبت بشم. حتی فکر نکردم و نرفتم در فاز تعارف های معمول. گفتم: ان شاءالله، به حق صاحب اسم. سریع تایپ کردم و برایش فرستادم. بعدش نوشتم: شما اسطوره زندگی من هستید. ادامه مکالمه اس ام اسی ما تا قراری برای آینده نزدیک پیش رفت. نشد. تا روزی که نیمه شبی خبرش را دوستی داد: حاج یونس را در تهران زدند. آخرین بار حاج یونس را در پرواز به سوریه دیده بودم؛ همان حاج یونس خوش تیپ، خوش رو و خوش لباس. برچسب ها: آینده نزدیک - قرار - اسطوره - مکالمه - نزدیک - مستند - زندگی |
آخرین اخبار سرویس: |