مطالب مرتبط:
روایت دختر شهید عسگری، دانشمند هسته ای از نحوه شهادت پدرش
فیلم/ روایت زیبا بروفه از اولین مواجه اش با شادمهر عقیلی
روایت عارف از همراهی مردم با نحوه توزیع بنزین در جنگ 12 روزه
آخرین آمار جنگ 12 روزه؛ 943 شهید و 8 نفر مفقود
نقش صدا و سیما در روایت جنگ اخیر | نظر شما چیست؟
5 + 1
یارانه ها
مسکن مهر
قیمت جهانی طلا
قیمت روز طلا و ارز
قیمت جهانی نفت
اخبار نرخ ارز
قیمت طلا
قیمت سکه
آب و هوا
بازار کار
افغانستان
تاجیکستان
استانها
ویدئو های ورزشی
طنز و کاریکاتور
بازار آتی سکه
یکشنبه، 22 تیر 1404 ساعت 12:102025-07-13سياسي

روایت دختر شهید سلیمانی از اولین شب جنگ


با عجله دویدم توی خانه.

با مامان چادر مشکی هایمان را پیدا کردیم و از خانه آمدیم بیرون.

ماشینم را کمی جلوتر نگه داشته بودم.

شانس آوردم روشن شد و توانستم مامان را برسانم خانه خودمان.

- به گزارش تابناک، همسر سردار سلامی نشست روی مبل پذیرایی خانه شان و گفت: این خانه که اینطوری نبود.

دو هفته است داریم خرده شیشه جارو می کنیم و دوده و خاک پا ک می کنیم.

یک پنجره سالم نمانده.

موج انفجاری که خانه سردار رشید و سردار ربانی و سردار باقری را با خاک یکسان کرده بود، به همه خانه های اطراف هم آسیب زده بود.

زینبِ حاج قاسم گفت: خانه ما که نزدیکتر بود، به جز شیشه ها، دیوار هم ترک برداشته و گچ شان ریخته.

آن شب همسرم نبود.

من هم رفتم پیش مامان.

اذان صبح شد و من سجاده ام را توی پذیرایی باز کردم.

مامان توی اتاق نماز می خواند.

هیچکدام چراغ را روشن نکرده بودیم.

هنوز سر سجاده بودم که یکهو صدای وحشتناکی آمد و حجم پرفشاری از هوا و خرده شیشه به سمتم پرت شد.

دویدم سمت حیاط.

تاریکی مطلق بود.

هوا مزه خاک و گوگرد می داد.

دویدم سمت کوچه.

اولین کسی که دیدم پسر شهید کاظمی بود.

گفت آقا رشید رو زدند.

خونه نمونید، فرار کنید.

مامان رو بردار و فرار کن.

با عجله دویدم توی خانه.


برچسب ها: خانه - سردار - مامان - پذیرایی - شهید سلیمانی - سردار باقری - سردار ربانی
آخرین اخبار سرویس:

روایت دختر شهید سلیمانی از اولین شب جنگ

روایت دختر شهید سلیمانی از اولین شب جنگ